سلام
معرفی میکنم: ایشون خانوم ماتیلدا هستن، افریقاییتبار و از
اهالی زیمباوه! در حال حاضر نقش فلشمموریُ برای من ایفا میکنن!
ماتیلدا از خمیر سنگ [خمیر چینی] درست شده، البته برای اینکه مجبور نباشم توی خمیر
رنگ بهکار ببرم، برای تهیهی این خمیر بجای آرد ذرت از مخلوط آرد سبوس گندم و
مقدار خیلی کمی آرد سوخاری (!) برای رنگدار و بافتدار کردنِ خمیر استفاده کردم!
ماتیلدا 24 تا عموزاده داره که میشه به عنوان جا کلیدی، آویز کیف و موبایل و... ازشون استفاده کرد. هر ماتیلدا رُ از دو راه میشه به کیف، جاکلیدی و... آویزون کرد، یکی زنجیر کوتاهی که روی سرش قرار داره و راه دوم هم حلقهی کوچیکیه که به موهاش وصله...
بنظرم نتیجه رضایتبخشه...
امروز توی عکسهای گوشیم میگشتم این دو تا تصویر رُ پیدا کردم. مربوط به بستهبندی هدیهی تولد ایمان هستن. خیلی کار نبرده ولی نتیجه همونی بود که دلم میخواست...
از "کادو کردن" خوشم میاد... روی بستهبندیها بدون اینکه نیاز باشه کار خارقالعادهای انجام بدی میتونی با سادهترین چیزا، حتی با چند تا تیکه بندُ تیکههای کوتاه روبان که دیگه به کاری نمیان یه طرح نو بزنی...
نکتهی بامزهی هدیهی من وقتی بود که یکی از مدعوین (!) دنبال دکمه روی کادو میگشت! این علاقهی من به دکمهها برای خودش برنامهای شده.
خوب. بعد از یه مدت کار نکردن و یه غیبت کوتاه، امروز یه تعداد آویز برای گوشی تلفن همراه بافتم، بافتش خیلی سادهس و فقط با گره شکل گرفته!
چیزی شبیه به دستبندهایی که مدتیه استفاده ازشون خیلی متداول شده.
خیابان جمهوری، بعد از چهارراه استانبول، پارکینگ پروانه
۸ صبح الی ۵ بعد از ظهر
مرتبط:
1- پایگاه فرهنگی لوح (جمعهبازار در پارکینگ پروانه)